مرد ژاپنی که بیش از 100 همسر قلابی دارد! - دَبی بلاگ

از کجا شروع شد؟

ژاپن کشوری با رسوم و سنت های قوی است که نسل به نسل منتقل شده است. اما اگر والدینی نداشته باشید که به مراسم عروسی شما بیاید یا آن قدر دور از شما زندگی نمایند که نتوانند در روز فارغ التحصیلی تان شرکت نمایند، باید چه کار کنید؟ یا چه باید بکنید اگر از همسرتان جدا شده باشید اما دلتان بخواهد با هم در جشن مدرسه فرزندتان شرکت کنید؟

چرا افراد به آن احتیاج دارند؟

ایشی یویچی دید که هزاران نفر در کشورش نمی توانند این مشکل را دارند، بنابراین یک روز این ایده به ذهنش رسید که اگر نمی توانید خانواده ای برای روز های خاص زندگیتان داشته باشید، به راحتی یک خانواده اجاره کنید. برای بسیاری از افراد، این یک راه چاره مناسب بود.

شروع سفر طولانی

همه چیز با دوست یویچی شروع شد که شرح داد: من 12 سال نقش پدر را برای یک مادر مجرد بازی می کردم. دختر این زن را در مدرسه اذیت می کردند، چون پدر نداشت، بنابراین مادرش من را استخدام کرد. از آن موقع تاکنون من نقش پدر دختر را دارم. من تنها پدر واقعی هستم که او می شناسد. اگر مشتری هرگز حقیقت را فاش نکند، من باید تا ابد به نقشم ادامه دهم. اگر دختر ازدواج کند، من باید به عنوان پدر عروس در مراسم شرکت کنم، و پس از آن باید پدربزرگ شوم.

شاید قبول نداشته باشید، اما اگر توهم پدر داشتن، مانع زورگویی به یک دختربچه گردد و او را تبدیل به یک زن جوان بااعتماد به نفس بکند، احتمالا ارزشش را دارد. بیایید قضاوت نکنیم. یویچی می گوید: من همواره از مشتریانم می پرسم آیا آماده اید این دروغ را ادامه دهید؟ از آن موقع تا کنون، او آن قدر نقش پدر و همسر بازی نموده که شاید تا به حال بیش از 100 همسر داشته باشد.

دروغ یا راه چاره؟

مشتریان نقش های بسیار متفاوتی را درخواست می نمایند. هر مشتری خواسته های و انتظارات متفاوتی دارد و یویچی باید بنا به درخواست آن ها مهربان، حامی، ماجراجو یا خجالتی باشد. او حتی چند بار نقش داماد را برای زنانی بازی نموده که تحت فشار بیش از حد خانواده های خود قرار داشتند.

یویچی فقط نقش اعضای خانواده را بازی نمی نماید. یکی از مشتریانش می گوید: من نمی توانستم دوستی پیدا کنم که در روز عروسی ام سخنرانی کند. من بسیار خجالتی بودم و به همین دلیل، بسیاری از دوستانم هم خجالتی بودند و نمی توانستند در مکان های عمومی صحبت نمایند. ایشی یویچی بسیار مهربان و مودب بود و مثل یک دوست واقعی برایم سخنرانی کرد.

همچنین می توانید تماس های صبحگاهی ترتیب دهید. یکی دیگر از مشتریانش شرح داد: من پدر و مادرم را در کودکی از دست دادم و والدینم هیچوقت مرا بیدار نمی کردند، بنابراین دوست داشتم بشنوم: صبح بخیر، بیدار شو! شاید این ساده به نظر برسد، اما برای من خیلی مهم بود.

همه ما با هم فرق داریم، هر یک از ما قوانین، باور ها و انتظارات خودش را دارد. شاید این کار به نظر ما عجیب و احمقانه باشد اما اگر این چیزی است که این افراد را راضی می نماید، شاید ما هم فقط باید برایشان راضی باشیم. شما چه فکر می کنید؟ اگر یک روز بفهمید کسی که تمام عمر می شناختید فقط یک بازیگر بوده چه احساسی خواهید داشت؟

منبع: brightside

dorezamin.com: دور زمین: سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده!